باسلام ووقت بخیر من در خانواده ای مذهبی وبسیار سخت گیر بزرگ شدم ولی اختلاف شدیدکه منجر به طلاق های مکرربود بین والدینم حاکم بود من در سه بار در زمان مجردی خود کشی کردم
برای فرار از شرایط طبق دستور مادرم به ازدواج تن دادم بعد از مدت کوتاهی فهمیدم اشتباه کردم وبه سختی ولی خیلی زود جدا شدم
بعد از مدتی برای بار دوم ازدواج کردم البته بازهم به پیشنهاد مادرم --عاشق همسرم بودم خیلی زیاد دو تا بچه دارم
ولی متاسفانه اشتباهات پدر ومادرم باعث دعواهای دائمی بین من وهمسرم شد
او تبدیل به مردی معتاد شد که مدام مرا کتک می زد واز همه بدتر دیگر توانایی تامین مخارج ما را نداشت بسیار فقیر شدیم
با همه این تفاسیر چون نمی خواستم فرزندانم مانند من در تنش بزرگ شوندبه شدت دنبال راه حلها گشتم خودم به سختی کار کردم تحصیلاتم را ادامه دادم با خانواده ام قطع ارتباط کردم تا خودم را پیدا کنم به همسرم صد درصد وفادار ماندم
او الان تبدیل به مرد خوبی شده
چندین کتاب نیز حتی در حوزه روانشناسی وحوزه های دیگر تالیف کرده ام
در هر صورت الان فرزندانم بزرگ شده اند 18 و19 ساله همه چیز خوب است تربیت فرزندانم قابل تحسین وفوق العاده است
هنوز عمده در آمد زندگی به عهده من است ولی از تمام مسائل فوق هیچ کس حتی خانواده ام وکسانی که مرا می شناسند آگاه نیستند
همسرم هنوز هم معتاد است ولی خیلی کم آنقدر که اصلابه ظاهرش مشخص نیست خوش اخلاق شده همه چیز خوب است
ولی از شش ماه پیش به علت فشار بالا وناراحتی قلبی دارو مصرف می کنم بارها دکتررفته ام ولی هیچکس تا به حال مشکل مرا حل ننموده مهمترین مشکل من دچار اختلال حواس شده ام سر درد انرژی کم و.. ورم شدید پا وغیر ه شده ام به ندرت با دارو فشارم پایین می آید با توجه به اینکه حجم کاری فکری بالایی دارم کم آور ده ام
به تازگی ها احساس می کنم همسرم در این مدت به من نیز گاهی اوقات خیانت کرده است هر چند او انکار می کند ولی من تا حدود زیادی مطمئنم در هر صورت آنچه وجود دارد مربوط به گذشته است
من از اول با کسی ارتباط صمیمی نداشته ام هیچکس از مشکلات من آگاه نیست وخودم تا به حال آن ها را حل نموده ام هر چند به ظاهر همه چیز روی روال است ولی در هر صورت الان تصمیم به طلاق گرفته ام
برای طلاق هم برای بچه هایم نگرانم از لحاظ فکری توانایی مبارزه با خلق وخوی های خود را دارم ثبات شخصیتی دارم ووووولی از لحاظ جسمی احساس می کنم هر لحظه دارم به مرگ نزدیکتر می شوم
نمی دانم به کدام دکتر مراجعه کنم حالا که همه چیز را ساخته ام می خواهم همه را خراب کنم ودوست دارم مانند گذشته پرانرژی دارم برنامه های کاری وتحصیلی برای آینده خودم دارم ولی اینطوری نمیشود می ترسم سکته مغزی کنم